پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت
که توی یه سی دی فروشی کار میکرد.
اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت.
هر روز به اون فروشگاه میرفت و
یک سی دی می خرید فقط بخاطر
صحبت کردن با اون... بعد از یک ماه
پسرک مرد...
وقتی دخترک به خونه اون رفت و
ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده
و اون رو به اتاق پسر برد... دخترک دید
که تمامی سی دی ها باز نشده...
دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد...
میدونی چرا گریه میکرد؟
چون تمام نامه های عاشقانه اش رو
توی جعبه سی دی میگذاشت و
به پسرک میداد
اینم یه داستان عشقولانه
عاشـــــقتم عشقم
[ بازدید : 331 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
[ شنبه 6 دی 1393 ] [ 11:45 ] [ مهسا ]
[ ]